عاشق نوشتنم حتی موقعی که دارم باتو حرف می زنم دارم یه جورایی تو رو می نویسم گاهی اوقاتم خودمو برات می نویسم دلم می خواست یه کلبه داشتم که همه رویاها رو می بردم توشو بعد یه مهمونی می گرفتم واسه کله مردم دنیا حتی سیاره های دیگه تا بیان و برای یک شب هم که شده با رویاهاشون زندگی کنن واسه خودم هم یه قلم یه ورق بس بود تا یه کنج تنها بشینم بنویسم و از ذهن هیچ کسم نگذرم دلم می خواست هیچ کس صدام نمی کرد هیچ کس باهام کاری نداشت تا می تونستم فقط و فقط بنویسم ......