عاشق نوشتنم حتی موقعی که دارم باتو حرف می زنم دارم یه جورایی تو رو می نویسم گاهی اوقاتم خودمو برات می نویسم دلم می خواست یه کلبه داشتم که همه رویاها رو می بردم توشو بعد یه مهمونی می گرفتم واسه کله مردم دنیا حتی سیاره های دیگه تا بیان و برای یک شب هم که شده با رویاهاشون زندگی کنن واسه خودم هم یه قلم یه ورق بس بود تا یه کنج تنها بشینم بنویسم و از ذهن هیچ کسم نگذرم دلم می خواست هیچ کس صدام نمی کرد هیچ کس باهام کاری نداشت تا می تونستم فقط و فقط بنویسم ......
- حسابداری- کامپیوتر
- به ظاهر همه کاره و در باطن هیچی
- مطالعه انواع و اقسام کتب و مجلات رفتن به سینما که تو این شهر سکوت ازش محروم شدم آخه حرف در می یارن گوش کردن موسیقی اگه وقت داشته باشم رفتن به گردش و صخره نوردی و دوچرخه سواری البته موتور و ترجیح می دم هر چند تو سن ما هر دوشم باعث اینه که مسخرمون کنن رانندگی با سرعت بالای ۹۵ اونم تو بارون تازه بدون گواهینامه آخ که چه حالی می ده ولی قول دادم گواهینامه رو بگیرم
- خوندن کتابهای شعر فروغ عزیزم فریدون مشیری و سهراب و بقیه شاعرای دیگه گاهی هم کتابهای دیگه اصولا زیاد مطالعه می کنم ولی علاقه شدیدم به نوشتن و شعر گفتنه ولی بیشتر الان فیلمسازی کار می کنم عاشق کار مطبوعاتم هستم ولی خیلی وقته الکای کار مطبوعاتمو آویختم . عکاسی بهم آرامش می ده و زدن گیتار اونم وقتی از روی ناشیگری سیماشو می کنم علاقمندی ۲۰ منه گاهی هم فکر کردن به اینکه قراره اوضاع آشفته نوشته ها و شعرامو به سامان کنم خیلی خوبه و ..........