دوسته مهربونم دومان جان می دونی همیشه اطرافمون  کسائی هستن  که بخوایم  باهاشون ارتباط برقرار کینم ولی غروره حالا یا خودمون م یا اونها اجازه همچین کاری رو بهمون نده نمی دونم پاسخ سوالتو دادم یا نه

مثلا خوده تو خیلی دلم می خواد ببینمت دلم می خواد بدونم واقعا کی هستی که من اونقدر برات مهم بودم که خواستی کمکم کنی اصلا چرا برات مهم بود که بخوای اونهمه برام وقت بذاری واقعا اگه دختر بودی دوست داشتم باهات دوست شم چون فکر می کنم خیلی فهمیده و منطقی و باشعور هستی

راستش اونقدر بچه های دیگه بهم لطف داشتن که دیگه کم کم داره نیلوفر عزیزم حمیدرضای حساسم و ..... بقیه یادم میره ولی نه من هرگز دوستایی رو که واقعا بهشون عشق می ورزم فراموش نمی کنم مثلا می تونم الان بگم دوست کلاس اولم که حتی تو کلاسمون هم نبود اسمش الناز بود یه دختر با موهای فر که همیشه با یه حرکت خبیثانه من جیغش می رفت هوا آخی چقدر دلم هوای بچگیهامو کرده واااااااااااااااااااااااااااااااااااای باورتون نمی شه اگه بگم الان تمام بچگیم جلو چشممه یه دختر تپل و سفید و با موهای آلمانی که دندوناشم موش خورده و ویه بلوز زرشکی با دو تا خط سفید راستی یادم باشه یه عکس از اون زمونها واستون بذارم

همه بهم می گن بچه که بودی خیلی ماه بودی اما الان همچنین تهفه ای هم نیستی !!!!!!!!!!!!!!

بهم بر نمی خوره چرا که راستشو می گن . اگه قیافمو ببینید حالتون بهم می خوره . به قوله یکی از دوستام ببینم تو چرا فکر می کنی که زشتی ؟؟؟؟؟؟؟؟ منم ابرویی بالا می ندازم و می گم خوب چون که زشتم دیگه !!!!!!!!!!!!!! می خنده و می گه خیلی بی لیاقتی کاشکی ..................................... اینجاهاش سانسور شد

حالا بگذریم

راستی نگفتم بالاخره تو خودم ریختنها کار دستم داد و الان با دسته باند پیچی شده دارم تایپ می کنم از حاله عصب دستم ورم کرده 

چی گفتم!!!!!!!!     اومدی تیکه رو ای ول یواش یواش داری می افتی رو خط

وااااااااااااااااااااااااااااااای چقدر هوس کردم برم بخوابم روی یه ریل بارون زده که یکم هم چمن روش سبز شده نه اصلا بذار خط ریلو بکشم ببرم تو یه دشت و بعد روش دراز بکشم می تونم هوای پاک دشت و استنشاق کنم وااااااااااااااااااااااااااااای عجب رنگ سبز تازه ای جون می ده واسه گره زدن اون گله زرد که روی ریل بالای سرم ایستاده  و یه کفشدوزک داره به زور خودشو روش جا می کنه چقدر منو یاده ............ راستی منو یاده چی می ندازه ؟؟؟

(منو گله یاده زنها می ندازه که رنگ زردشون نشانه تنفره از همه مردهاست  و اون کفشدوزکم منو یاده مردایی می ندازه که همیشه آویزون زنها هستن و بعد که خودشونو می کشن بالا آدم می شنو دیگه سوار زنهای بدبخت می شن .) به جونه خودم این متنو امروز صبح نوشتم

وااااااااااااااااااااااااای فکرم از اینکه بالاخره این فیلم لعنتی کی شروع  می شه به هم ریخته بابا منم باید برنامه ریزی کنم باید از حالا منت بکشم تا بتونم به وقتش مرخصی بگیرم کی این فیلمسازا آدم می شن و می فهمن که بازیگرا هم بابا آدمند من نمی دونم .

فعلا دو تا دوسته مجهول دارم یکی یارپیز یکی دومان

رک بگم اگه خودتونو معرفی نکنید باهاتون قهر می شم قهر قهره قهر

و اما متنهای اتوبوسی مثله همیشه یادتون که هست : ( شعرهای اتوبوسی ؛ داستانهای اتوبوسی ؛ ...... )

بعضی وقتها چقدر دلم می خواد از بین این مردم فرار کنم ولی وقتی باهاشون قاطی می شم از بعضیهاشون اونقدری خوشم میاد که بخوام یکم دیگه تحمل کنم

مثله  آدمی شدم که لحظه مرگش نزدیکه برای همین دنیا براش دیده دیگه ای پیدا کرده می دونی وقتی از سر کار برمی گردم می زنم بیرون خیلی خسته ام ولی می زنم بیرون حالا به هر بهانه ای نه نترسید برای گردش نه  ما زنها هیچ موقع حق نداریم برای خوش گذروندن بریم بیرون آخه واسمون حرف در میارن می دونی ولی وقتی به هر دلیلی می رم بیرون توی این هوای گرگ و میش و نسیم ملایمی که میوزه اونقدر بهم لذت می ده که دلم می خواد پر رو بشم و برم وسط یه زمین چمن بزرگ و دراز بکشم روی چمنها باورم نمیشه که هرگز نمی تونم همچین چیزی رو تجربه کنم چقدر دلم می خواد روی چمنها غلط بزنم و فوتبال زدن و تفریح مردم رو از اون دید تماشا کنم . می دونی دلم از زن بودنم گرفته چقدر دلم می خواد موهای منم هوا بخورن اینکه باد بپیچه تو موهای آدم راستی چه مزه ای می ده ؟؟ برام شده یه آرزو چقدر دلم می خواد هوا مستقیم پوست تنمو لمس کنه ولی انگار چون زنم همه اینها ........................

ای کاش می شد تمام عمرم و می دادم و فقط یه روز مرد می شدم

مرد کلمه خنده داری شده این روزا مردهایی که مثل خاله زنکها پشت سر هم حرف می زنن

مردایی که فحش می دن

مردایی که وقتی کم میارن یا خودشونو می زنن یا طرفشونو

باز این یه نوع مردیه بدم نمی اد از مردی که دست بزن داشته باشه مرد اگه دست به زن نداشته باشه که ما زنها آدم نمی شیم آخه ما زنها باید حد خودمونو بدونیم ما اونقدر نفهمیم که همیشه باید یکی ازمون مراقبت کنه نه مراقبت روحی و فیزیکی نه خیر اونها وظیفه زنهاست بله چی فکر کردید مردها وظیفشون اینه که از ما زمانی مراقبت کنند که طغیان می کنیم اونقدر با مشت و لگد و کمربند کتکمون بزنن که سیاه شیم اونوقت می فهمیم که باید به مردا احترام بذاریم باید به ما زنها یکی باشه که بگه مواظب نامحرم ها باش آخه خودمون نمی فهمیم که ! باید همیشه یه چماق به نام مرد مثل سایه رو سرمون باشه .

دلم می خواد این چماق رو بردارم و محکم رو سر اولین مردی که به یه زن توهین می کنه بکوبم .

وای چقدر دلم می خواد منم مثل اون دو تا پسر سوار موتور نعره بکشم و از ته دل بخندم هرچند این کارا لایق هیچ کس چه مرد چه زن نیست ولی خوب وقتی اینجا ایران است وقتی مردم اینجا هنوز این چیزا رو نمی فهمن چه اشکالی داره منم مثله خر سوار موتور شم و نعره کشان گوش رهگذرا رو پاره کنم و هوا رو بشکافم .

چقدر دلم می خواد واقعا آرزومه که یک روز این مردها و زنها زنهایی که همونها باعث شدن روی مردا اینقدر زیاد شه دست از نصیحت کردن و دعوا کردن و چشم غره رفتن بردان و به ما دخترای بدبخت که به قوله اونها نه این دنیا داریم و نه اون دنیا اینقدر بیخودی گیر ندن

...... یه بار خواست یه کار درست انجام بده اونم نذاشتن دیشب داشتم فوتبال ایرانی رو تماشا می کردم اون مردهای عقب مونده چنان داشتن خودشونوتو ورزشگاه  تخلیه هیجانی می کردن که نگو و نپرس ولی ما دخترا وااااااااااااااااااا خانم نامحرم است چادرتو سرت کن زشته عیبه نخند خجالت بکش درست راه برو

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای باورم نمیشه که من همیشه تا لحظه مرگم یک زن هستم .

خدای مهربون ازت ممنونم که منو یه زن آفریدی ولی زنی که زیادم بدبخت نیست . ( جدی می گم لااقل تو خانواده ما زنها ارزش دارن آدمند )

خدای من ازت سپاسگزارم که منو لااقل تو یه خانواده آفریدی که تا وقتی توش بودم معنی این چیزا رو نمی فهمیدم ( گیییییییییییییییییییییییییییییر دادن )

خدای من ازت ممننونم که پدر و مادر ی بهم دادی که موافق مطلق آزادیم هستند و اینبار منه دختر احمق نمی دونم چرا دارم اینقدر خودمو محدود می کنم .

چقدر دلم می خواد همین الان این چادر مسخره رو از سرم باز کنم و از پنجره اتوبوس شوتش کنم بیرون و رقص در بادشو به تماشا بشینم  و با تمام وجودم لذت ببرم ولی چون زنم حتی این کارم عیبه

چقدر دلم می خواد یه جیغ بنفش بکشم و شروع کنم به دویدن اونقدرکه  تمام انرژی وجودم تخلیه بشه .

واقعا ما دخترا کجا باید تخلیه روانی بشیم تو خونه پدر که به قوله دوستم همش می گن حالا ببین اولین خواستگار که بیاد شوهرت می دم تا تو رو آدم کنه ما که نتونستیم بذار اداشت بیاد می دم پوستتو بکنه دختره چشم سفید بعد که داداشه میاد اونقدر کتک می خوری که سری بد حواست حسابی جمع باشه .

نکنه اصلا واسه همین چیزا بوده که از زمانهای قدیم دخترا رو  از نوزادی شوهر می دادن واسه اینکه به این چیزا فرصت فکر کردن پیدا نکنند اصلا ببینم قدیما روان براشون مهم بوده ؟؟؟؟؟؟؟؟ می دونستن معنی روح و روان واحساسات یه زن یعنی چی ؟

واااااااااااااااااااااااااااااااااای که چقدر دلم پره

دلیلم دارم آخه می دونی کسایی که از سالها قبل دارن وبلاگمو می خونن شاهد مراحل کار پیدا کردنهای من و دردسرهایی که داشتم بودند و می دونن که با چه بدبختی بالاخره تونستم یه کار دولتی که فکر می کنم بعد این همه محدودیت ها و شکنجه ها حقه ممممممممممممممممممسسسسسسسسسسسسسسسسلللللللللللللللللللللللللم  زنها باشه  پیدا کردم ولی الان 9 ماهه که واقعا دارن شکنجم می کنن و می خواد صدام که در بیاد می گن خانم شما پیمانی هستید من به راحتی می تونم قراردادتونو لغو کنم . وااااااااااااااااااااااااااااااای باورت نمی شه این جمله چقدر آزارم می ده بابا من یه زنم من زندم من نفس می کشم من آدم هستم مثله همه مردا مثله همه مردا  باور کنید من آدم هستم یه آدم واقعی نه چوبینم نه پینوکیو من یه زنم آخه بابا دیگه چیکار کنم که اینقدر منو تهدید نکنید فحش دادید زدید داد و بیداد کردید تحقیر و توهین کردید اونقدر دندون رو جگر گذاشتم که الان با کوچکترین حرفی می پرم بالا و دلم می خواد ساعتها گریه کنم خدای بزرگ من یه آدم هستم .

می دونی دیشب یکی بهم زنگ زد باز پیشنهاد بازی داد و از صدا سیما هم زنگ زدن واسه دوشنبه سه شنبه وقت گرفتند ولی نمی دونم تا اونروز چه شکلیم آخه چهره من بستگی مستقیم با اعصابم داره اول صبح که از خواب پا می شم رنگم سفید و خوشگلم ولی وقتی به طرف ظهر می رسیم چشما تا به تا شده  شونه ها آویزون کمر خم شده چهره تیره شده و صورت بر افروخته حالا بستگی داره روز های فیلمم تا چه حد عصبی شده باشم از بعده عید پف زیرزه چشمم به کل رعف شده بود ولی باز تو این یکی دوروزه که اون پسره احمق و .......... حرصم دادن منم ریختم تو خودم باز پائین چشمام افتضاحهههههههههههههههههههههههههههه افتضاح

ااااااااااااااااااااه کاش ..................... بی خیال ما زنها هیچ موقع حق حرف زدن نداریم چه برسه آرزو کردن .

آرزومه آرزومه که یه روز بیام تو شهر

نباشه مردی  بسوزونه

اینه دله قشنگ و ناز ما زنا رو

آرزومه آرزومه

ای بابا هی می گن تو شاعری من باورم نمیشه بیا اینم شد شعر

راستی فکر کنم تو صحبتهام تناقض باشه اونم واسه اینه که من نصفه متنو دیروز بعد از ظهر نوشتم نصفش رو تو اتوبوس نصفشم امروز صبح  .

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 08:01 ق.ظ http://www.adinehbook.com

بازاریابی برای صاحبان وبلاگ و سایت!

یارپیـز سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:06 ب.ظ http://yarpiz.blogsky.com

سلام
متشکرم که از من هم یادی کردی .
من یه معادله دو مجهولی هستم . یکی حل بشه اون یکی فورا جواب میده .
یارپیز = ستاره + نویسنده و هنرپیشه زخم خورده از مردا
ستاره خانومی من فکر میکردم با من صد تا قهر کردی که نمیای تو وبلاگم . و لی نه خیلی بزرگواری .

مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم
که از وجود تو موئی به عالمی نفروشم

یا حق و امیدوارم از کار و زندگیت لذت ببری . شاید روزی بشه ...

Dj-Saba شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:42 ق.ظ http://hekaiate-eshgh.blogsky.com/

سلام
خوشخالم از اینکه تونستم مطالب به این قشنگی رو تو وب لاگت بخونم.
قشنگ حرف میزنی. نمودونم تنهایی ، عاشقی ، مجنونی یا ...
ولی هر چی هستی بازم بنویس . من رو هم دوست خودت بدون ‹ اگه خواستی ›
به من هم سر بزن
به امید دیدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد